چین تا کجا با ایران میماند؟
تاریخ انتشار: ۷ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۸۹۹۴۸
روابط چین و آمریکا که از دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ وارد حوزه تنش فزاینده به ویژه در رابطه با روابط تجاری شده بود، این روزها و بعد از دیدار اخیر جو بایدن و شی جین پینگ در حاشیه اجلاس جی۲۰ در بالی اندونزی، فضای جدیدی از مدیریت تنش را تجربه میکند که شاید بر روابط پکن و تهران نیز اثرگذار باشد.
به گزارش دنیای اقتصاد، روابط چین و آمریکا طی چهار سال ریاستجمهوری ترامپ، شاهد تنشهای زیادی بود که در جنگ تجاری و همچنین تحریم شرکتهای فناوری چینی به اوج خود رسید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در عین حال در دوره ریاستجمهوری بایدن بار دیگر در سند امنیت ملی آمریکا، چین به عنوان تهدید اصلی معرفی شد و در سند دفاع ملی که پنتاگون منتشر کرد نیز چین به عنوان تهدید بلندمدت یا تدریجی در نظر گرفته شده است. درواقع هر دو سند اذعان دارند که چین در بلندمدت میتواند تهدید جدی برای آمریکا باشد و کشوری است که انگیزه، اراده و توان تغییر در ساختار نظام بینالملل را دارد.
دوره مدیریت تنشبا توجه به اینکه در تاریخ روابط قدرتهای بزرگ به دلیل اینکه افزایش تنش میان این قدرتها میتواند پیامدهای ویرانگری بر نظم بینالملل داشته باشد همواره دورههایی از مدیریت تنش یا تنشزدایی را داریم به نظر میرسد که پکن و واشنگتن نیز اکنون در این مسیر قرار گرفتهاند. پیش از این در دوره جنگ سرد بهویژه زمان وزارت خارجه هنری کیسینجر و رئیسجمهوری نیکسون، روابط شوروی و آمریکا با پیمان استارت برای کنترل زرادخانههای هستهای وارد فاز تنشزدایی شد.
اکنون نیز به نظر میرسد بحث جنگ اوکراین و احتمال اشاعه آن به تایوان، طرفین را به این نتیجه رسانده که دورهای از مدیریت تنش را در روابطشان داشته باشند. البته این مدیریت تنش به مفهوم آشتی و پایان تنش نیست بلکه رقابتها و تسلط بر حوزههای نفوذ ادامه دارد اما طرفین تلاش میکنند که تنشها مدیریت شود تا منجر به تحولات ناگوار یا جنگ نشود. یعنی رقابت از حوزه سیاسی و اقتصادی به حوزه تنشهای نظامی تسری پیدا نکند. در همین راستا بود که جو بایدن و شی جین پینگ در بالی اندونزی قبل از شروع اجلاس ۲۰، سه ساعت مذاکره کردند که نتیجه این مذاکرات در دو حوزه روسیه و کره شمالی پیامدهایی به همراه داشت؛ نخست اینکه چین قول داد تا روسها را تحت فشار قرار دهد که از سلاحهای تاکتیکی هستهای در جنگ علیه اوکراین استفاده نکنند و در مقابل آمریکا نیز پذیرفته که ارسال جنگنده از لهستان به اوکراین را منتفی کند. در حوزه کرهشمالی نیز بعد از آزمایش موشک قارهپیما توسط کره شمالی که نگرانی آمریکا را برانگیخت، شی جین پینگ نامهای به کیم جونگ اون نوشت و تاکید کرد که کره را به عنوان شریکی برای صلح و امنیت بینالمللی محسوب میکند. درواقع این نامه با هدف آن ارسال شد که پیرو صحبت رهبران چین و آمریکا در بالی، پکن بتواند به نوعی تنش را در شبهجزیره کنترل کند.
تسهیل برجام یا فشار بر ایران؟از سوی دیگر دور از تصور نیست که مدیریت تنش بین چین و آمریکا به موضوع ایران نیز تسری یابد. این در حالی است که مساله احیای برجام با دو متغیر سلبی یکی جنگ اوکراین و بحث ارسال پهپاد به روسیه و دیگری تصویب قطعنامه شورای حکام علیه ایران که تروئیکای اروپایی و آمریکا ارائه دادند، مواجه شد؛ متغیرهایی که بازدارنده از توافق هستند و فضا را تندتر کردهاند. در همین فضا، دوره مدیریت تنش بین چین و آمریکا میتواند دو تاثیر یا پیامد برای ایران داشته باشد؛ یک پیامد در ارتباط با تسهیل احیای برجام و دیگری درباره تحت فشار قرار دادن ایران. گزینه تسهیل احیای برجام این است که آمریکا از چین بخواهد ایران را تحت فشار بگذارد تا از برخی خواستههای خود دست بکشد و به پیشنویس ماه اوت تن بدهد.
چین، کشوری که بیشترین خرید نفت را از ایران دارد یعنی چیزی حدود ۹۰۰ هزار بشکه در روز، یکی از شرکای اقتصادی ایران در دوره تحریم است و روابط سیاسی حسنهای نیز با تهران دارد؛ تاجایی که پکن هم به قطعنامه حقوق بشری علیه ایران و هم قطعنامه شورای حکام رای منفی داد. یک پیامد دیگر میتواند این باشد که در راستای مدیریت تنش و نگرانی از افزایش تنش مجدد میان واشنگتن و پکن، چینیها روابط اقتصادی خود را با ایران محدود کنند و حتی در حالت بدبینانهتر چین و آمریکا به نوعی در شرایط بحرانی تهران را وجهالمصالحه قرار دهند تا پروسه پلن بی مورد پیگیری قرار بگیرد و فشارها علیه ایران افزایش پیدا کند. با توجه به موارد ذکر شده این پرسشها مطرح است که دوره مدیریت تنش بین آمریکا و چین چه تاثیری بر برجام و روابط تهران و پکن برجای خواهد گذاشت و نقش چین در حوزه مذاکرات هستهای دچار چه تغییراتی خواهد شد؟
اصول ثابت در سیاستخارجی چینمحسن شریعتینیا، استاد دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس مسائل چین در پاسخ به «دنیای اقتصاد» درباره اینکه آیا سیاست چین در قبال ایران در دوره مدیریت تنش با آمریکا تغییر خواهد کرد، گفت که پکن درباره منطقه خاورمیانه و ایران اصول ثابتی در سیاست خارجیاش دارد که در سه حوزه قابل بررسی است. به گفته این استاد دانشگاه، چین در بحث هستهای ایران سیاست نسبتا ثابتی دارد و یکی از اصول سیاستش این است که موضوع هستهای ایران باید از مسیر چندجانبه و تا حد امکان از مسیر سازمان ملل حل و فصل شود. وی افزود: «نکته دوم اینکه منع اشاعه هستهای در خاورمیانه برای چین اهمیت دارد و پکن همچنان به آن پایبند خواهد بود.» شریعتینیا تاکید کرد: «نکته سوم به ثبات در خاورمیانه مربوط میشود که برای چین خیلی مهم است و تصور میکند که به دنبال حل و فصل مساله هستهای ایران در قالب نهادهای بینالمللی و احیای برجام، ثبات در خاورمیانه از شانس بالاتری برخوردار است.»
کارشناس مسائل چین با بیان اینکه این موارد جزو اصول ثابت سیاست خارجی چین در قبال ایران و منطقه است، ادامه داد: « بخشی از این اصول با دولت بایدن نیز همپوشانی دارد.» وی توضیح داد البته سیاست چین در قبال ایران در آینده صرفا از مسیر رایزنی با آمریکا تعیین نخواهد شد بلکه از مسیر دگرگونی کلی این پرونده، سیاست پکن تعیین میشود. استاد دانشگاه تبیین کرد که چین همچنان بر اصولی چون احیای برجام، چندجانبهگرایی و تداوم رژیم منع اشاعه و تداوم ثبات در خاورمیانه پایبند خواهد بود و هر یک از این اصول دچار مشکل شود با واکنش پکن روبهرو خواهیم شد.
رقابت پابرجاستهمچنین شریعتینیا درباره بحث توافق چین و آمریکا درباره فشار بر روسها با هدف اینکه در جنگ علیه اوکراین از سلاحهای تاکتیکی هستهای استفاده نکنند، گفت: «من بعید میدانم این فشار فراتر از بحثهای تبلیغاتی و تاکتیکی محتوای جدی داشته باشد.» این کارشناس درباره چشمانداز روابط چین و آمریکا هم معتقد است که این روابط تقریبا برگشتناپذیر است و طرفین به سمت رقابت شدیدتر حرکت خواهند کرد. در عین حال هرچه این رقابت شدیدتر شود طبیعتا حوزه همکاری دو کشور کمتر خواهد شد. به گفته شریعتینیا، گفتوگوهای روسای جمهوری آمریکا و چین در حاشیه اجلاس بیست را نمیتوان در ادامه اجلاسهای گذشته دانست و گفت که دستاوردهای زیادی خواهد داشت. زیرا این اجلاس عمدتا برای مدیریت تنش و رقابت بین دو قدرتی است که آینده آنها تقریبا با بحث رقابت گره خورده است.
فصلی نو در روابط آمریکا و چینمحمدجواد قهرمانی، پژوهشگر مسائل چین نیز درباره روابط پکن و واشنگتن به روزنامه «دنیای اقتصاد» گفت: «در سیاستهای اعلامی و اعمالی ایالات متحده، چین به عنوان نزدیکترین رقیب این کشور و اولویت راهبردی واشنگتن تعریف میشود. روابط دو کشور طی سالیان اخیر به ویژه از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ با تنشهای جدی در حوزههای مختلف همراه بوده و مطابق با انتظار، در دولت بایدن نیز این تنشها ادامه پیدا کرد.» قهرمانی ادامه داد: «هرچند مقامات آمریکایی همواره بر این موضوع تاکید داشتند که در عین رقابت، خواهان همکاری با چین از جمله در حوزه تغییر اقلیم هستند اما اقدامات آنها نشان از جدیتشان در افزایش فشار بر پکن داشت.» به گفته این کارشناس با این حال، دیدار اخیر میان روسای جمهور دو کشور و طرح موضوعات مختلف در آن را میتوان نویدبخش فصلی نو در روابط دو کشور دانست. قهرمانی معتقد است که هرچند دیگر نمیتوان انتظار کاهش رقابت این دو قدرت بزرگ را داشت اما میتوان گفت دو طرف در ممانعت از افزایش سطح تنش در روابط دوجانبه و در نظام بینالملل منفعت مشترک دارند.
تغییر موضع چین در قبال روسیهپژوهشگر مسائل چین با اشاره به حمله نظامی روسیه علیه اوکراین که بر خلاف پیشبینیهای اولیه استمرار پیدا کرده است، توضیح داد: «در این میان، چینیها اگرچه در ابتدا از مواضع روسیه حمایت میکردند اما به تدریج ادبیات متفاوتی در میان مقامات و البته رسانههای چینی مطرح شد که اساسا حاکی از نگرانی آنها از وضعیت جنگ در اوکراین به ویژه از زمانی بود که مسکو موضوع استفاده از تسلیحات هستهای تاکتیکی را مطرح کرد. این موضوع در دیدار با پوتین نیز از جانب شی جین پینگ مطرح شد.» قهرمانی به مساله کره شمالی نیز به عنوان یکی دیگر از دغدغههای مشترک آمریکا و چین در حوزه امنیت بینالملل اشاره کرد و گفت: «کره شمالی با آزمایشهای متعدد خود در سال میلادی جاری نگرانیهای جدی درباره آینده ثبات در آسیاپاسیفیک به وجود آورده است.»
این پژوهشگر با بیان اینکه موضوع مهم دیگری که در مدیریت تنش میان آمریکا و چین مطرح میشود پروندههای مرتبط با جمهوری اسلامی ایران است که در صدر آن پرونده هستهای قرار دارد، توضیح داد: «با نگاه به گذشته به وضوح میتوان نقش فعالانه چینیها در دستیابی به برجام را مشاهده کرد. پکن با تفاوت قائل شدن میان داشتن سلاح و فناوری با افزایش نقش میانجیگرانه سعی در ایجاد مکانیزمی داشت که میتوانست از جنگی بزرگ در خاورمیانه پیشگیری کند. همچنین به واسطه نقش آن در اقتصاد چین، بهطور خاص اختلال در جریان انرژی، اقتصاد این کشور را بهطور جدی تحت تاثیر قرار دهد.» وی درباره رویکرد چین در زمینه مساله سیاست عدم اشاعه سلاحهای هستهای هم گفت: «چینیها تا جای ممکن به محدود بودن کشورهای دارای سلاح هستهای باور دارند. چراکه نخستین پیامد گسترش این موضوع، عدم قطعیت خواهد بود.
در عین حال، به باور آنها قدرتهای کوچکتر ممکن است در توسعه و کاربرد این تسلیحات همانند قدرتهای بزرگ مسوولیتپذیر نباشند. مضافا اینکه چین به عنوان یکی از اعضای ان پی تی از این طریق خود را به عنوان یک قدرت بزرگ مسوول به تصویر میکشد.» قهرمانی در ادامه با اشاره به اینکه در شرایط کنونی در مدیریت تنش با آمریکا، موضوعات اولویتداری قرار دارند، گفت: «در میان آنها موضوع تایوان یا امکان بیثباتی در منطقه شرق آسیا در نتیجه اقدامات پیونگیانگ و جنگ اوکراین قرار دارد. از یک طرف، اگرچه چین به کره شمالی به عنوان یک دارایی استراتژیک مینگرد اما افزایش اقدامات تحریکبرانگیز این کشور، دستاویز مهمی برای آمریکا جهت حضور هر چه بیشتر در منطقه فراهم میکند. در سوی دیگر، چین با درسهای فراگرفته از جنگ اوکراین میداند هرگونه حمله نظامی علیه تایوان میتواند پکن را نیز درگیر یک بحران طولانیمدت با هزینههای گزاف کند.»
وی افزود: «در کنار این موارد، استمرار جنگ اوکراین، میتواند سوء محاسبه را افزایش دهد و بدینترتیب نظام بینالملل را وارد مرحله نوینی کند که چین آمادگی آن را ندارد. بنابراین، طبیعی است با هر اقدامی که منجر به ادامه یا گسترش این جنگ شود چه در خفا و چه بهطور علنی مخالفت کند.» پژوهشگر مسائل چین در نهایت درباره تاثیر افزایش تنش بین ایران و آمریکا بر روابط تهران و پکن گفت: «در شرایطی که تنشها میان تهران و واشنگتن افزایش یابد هرچند نگرانی چینیها افزایش مییابد اما نکته قابل توجه این است که حداقل مدیریت تنش در محیط پیرامون چین، باعث دورتر شدن حوزه جغرافیایی تنشهای دو کشور از این مناطق خواهد بود. بر همین اساس، نمیتوان امکان همراهی پکن با تحریمهای احتمالی آمریکا علیه تهران را نادیده گرفت؛ موضوعی که دولت بایدن حداقل در مواجهه با افزایش فشارهای داخلی مجبور به اعمال آن شده است. در این میان مدیریت تنش با چین فضای مانور بیشتری برای آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران نیز فراهم خواهد آورد.»
منبع: فرارو
کلیدواژه: چین ایران نظام بین الملل آمریکا و چین چین و آمریکا چین به عنوان برای آمریکا احیای برجام جنگ اوکراین عنوان یک چین در قبال شی جین پینگ افزایش تنش کره شمالی مسائل چین تنش بین قدرت ها دو کشور
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۸۹۹۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بالانسر ایران و اسرائیل
نشریه فارنافرز در تحلیلی از چشمانداز تنش در منطقه مینویسد: تشکیل اتحاد ضدایرانی نوظهور در خاورمیانه پس از حملات بیسابقه جمهوری اسلامی علیه (رژیم) اسرائیل آنگونه که صهیونیستها به تصویر میکشند و از آن به تغییر پارادایم یاد میکنند، با پیچیدگیهای خاورمیانه ناسازگار و بیش از حد سادهانگارانه است. واقعیت این است که اعراب دیگر سر ستیز با ایران ندارند.
به گزارش دنیای اقتصاد، دالیا داسا کای عضو ارشد مرکز روابط بینالملل یوسیاِلاِی و صنم وکیل مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا چتم هاوس ۲۶ آوریل ۲۰۲۴ در نشریه فارن افرز نوشتند: زمانی که ایران در ۱۳ آوریل بیش از ۳۰۰ موشک و پهپاد را به سمت اسرائیل پرتاب کرد، اردن به دفع حملات کمک کرد.
گزارشهای اولیه رسانهها حاکی از آن بود که چند کشور عربی دیگر در دفاع از اسرائیل مشارکت داشتهاند، تلاشهایی که البته این کشورها آن را رد کردند. با وجود این، گروهی از رهبران اسرائیل و همچنین برخی ناظران در واشنگتن، این اقدامات را نشانهای از یک تغییر بزرگ تفسیر کردند. مبنی بر اینکه کشورهای عربی در صورت ادامه تشدید درگیری (رژیم) اسرائیل با ایران، سمت اسرائیل خواهند بود. هرزی هالوی، رئیس ستاد کل نیروهای نظامی (رژیم) اسرائیل، اعلام کرد که حمله ایران «فرصتهای جدیدی برای همکاری در خاورمیانه ایجاد کرده است.»
موسسه مطالعات امنیت ملی، یک اندیشکده اسرائیلی، اعلام کرد که «ائتلاف منطقهای و بینالمللیای که در رهگیری حملات ایران به اسرائیل مشارکت داشت، پتانسیل ایجاد اتحاد منطقهای علیه ایران را نشان میدهد.»
پس از آنکه پاسخ (رژیم) اسرائیل به حمله ایران با یک ضربه نسبتا محدود به تاسیساتی در ایران انجام شد، دیوید ایگناتیوس ستوننویس واشنگتن پست، اظهار کرد که اسرائیل «مانند رهبر یک ائتلاف منطقهای علیه ایران رفتار میکند.»
او نوشت: «به نظر میرسد که (رژیم) اسرائیل با پاسخ محدود، منافع متحدانش را در این ائتلاف - عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اردن - که همگی در رهگیری آخر هفته گذشته بیصدا کمک کردند، مورد سنجش قرار داد.» به نظر ایگناتیوس، این یک «تغییر پارادایم بالقوه برای (رژیم) اسرائیل» است. تغییری که به خاورمیانه «شکل جدیدی» میبخشد. با این حال، این ارزیابیها بیش از حد ساده انگارانه هستند و نمیتوانند پیچیدگی چالشهای منطقه را درک کنند.
مطمئنا، با توجه به ماهیت بیسابقه تبادلات نظامی آوریل، استراتژی آینده اسرائیل علیه ایران ممکن است ملاحظات منطقهای را بیشتر در نظر بگیرد. اما واقعیتهای منطقه که مانع همکاری اعراب و اسرائیل میشود، تغییر قابلتوجهی نکرده است. حتی قبل از حمله حماس در ۷ اکتبر و متعاقب آن جنگ (رژیم) اسرائیل با غزه، کشورهای عربی که توافقنامه ۲۰۲۰ ابراهیم را امضا کردند و عادیسازی با (رژیم) اسرائیل را پذیرفتند، از حمایت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل از گسترش شهرکسازیهای اسرائیل در کرانه باختری و رویکرد او نسبت به غزه، ناامید شده بودند.
مجموعهای از حملات مرگبار شهرک نشینان اسرائیلی به فلسطینیها در کرانه باختری در بهار سال ۲۰۲۳ به تنشهای منطقهای دامن زد. پس از آغاز عملیات نظامی اسرائیل در غزه در ماه اکتبر، که موجی از اعتراضات را در سراسر خاورمیانه برانگیخت، رهبران عرب تردید بیشتری در حمایت آشکار از (رژیم) اسرائیل پیدا کردند، چرا که میدانستند همکاری آشکار میتواند به مشروعیت داخلی آنها لطمه بزند.
هیچ چیزی درباره واکنش اعراب به این دور از رویارویی ایران و (رژیم) اسرائیل نشان نمیدهد که این مواضع تغییر کرده باشد. گروهی از دولتها که بسیاری از اسرائیلیها از آنها به عنوان «اتحاد سنی» یاد میکنند، همچنان به دنبال متعادل کردن روابط با ایران و اسرائیل، حفاظت از اقتصاد و امنیت خود، و مهمتر از همه، جلوگیری از درگیری منطقهای گستردهتر هستند.
آنها همچنین احتمالا پایان دادن به جنگ فاجعه بار در غزه را بر رویارویی با ایران در اولویت قرار خواهند داد. با این حال، با افزایش تنش بین ایران و (رژیم) اسرائیل، اشتیاق کشورهای عربی برای تسریع در ادغام منطقهای (رژیم) اسرائیل بیش از هر زمان دیگری به پذیرش تشکیل کشور فلسطینی از سوی اسرائیل بستگی دارد.
طرح موازنهپیش از حمله ۱۳ آوریل ایران به اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی اطلاعاتی درباره این حمله قریب الوقوع با ایالات متحده به اشتراک گذاشتند. سپس فرماندهی مرکزی ایالات متحده از این اطلاعات برای هماهنگی پاسخ خود با (رژیم) اسرائیل و سایر شرکا استفاده کرد. اردن به هواپیماهای نظامی آمریکا و بریتانیا اجازه ورود به حریم هوایی این کشور را داد تا هواپیماهای بدون سرنشین و موشکهای ارسالی ایرانی را رهگیری کنند. گزارشهای اولیه رسانهها بهویژه در ایالات متحده و (رژیم) اسرائیل، تاکید میکردند که تلاشهای گسترده منطقهای در مورد حمله تهران انجام شده است. اما به زودی مشخص شد که نقش اعراب در دفع حمله ایران محدود بوده است. هم عربستان سعودی و هم امارات به صراحت هرگونه کمک نظامی مستقیم به دفاع از اسرائیل را تکذیب کردند.
مقامات اردنی از مشارکت برای حفاظت از منافع خود دفاع کردند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، با تاکید بر اینکه کشورش برای کمک به (رژیم) اسرائیل اقدامی نکرده است، اعلام کرد که «امنیت و حاکمیت» اردن بالاتر از همه ملاحظات قرار دارد. تلاشهایی که کشورهای عربی برای مقابله با ایران انجام دادند، تقریبا به طور قطع ناشی از تمایل به حفظ روابط با ایالات متحده بود، نه برای همسویی بیشتر با (رژیم) اسرائیل. از زمانی که اسرائیل عملیات خود را در غزه آغاز کرد، رهبران عرب از اینکه جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده نتوانسته در مهار رفتار (رژیم) اسرائیل در غزه موفقیتی کسب کند، شگفت زده شدهاند. اما آنها همچنان به دنبال تعمیق همکاری خود با واشنگتن هستند.
آنها هیچ منبع جایگزینی برای نوع امنیتی که ایالات متحده تامین میکند، نمیبینند. در ماههای اخیر؛ کشورهای عربی خلیج فارس و همچنین مصر و اردن به تشویق واشنگتن، کمک به مدیریت پویاییهای امنیتی خاورمیانه، مهار فعالیتهای ایران و جلوگیری از یک جنگ منطقهای گستردهتر را ادامه دادهاند. پایان دادن به جنگ در غزه همچنان یک اولویت فوری منطقهای است و کشورهای عربی در حال کار برای یک طرح صلح با دولت بایدن هستند. رهبران عربستان همچنان معتقدند که یک معاهده دفاعی دوجانبه با ایالات متحده باید بخشی از هر توافق عادیسازی آینده با اسرائیل باشد. امارات نیز به تلاش خود برای مذاکره درباره توافقنامه دفاعی با دولت بایدن ادامه داده است.
اما در عین حال کشورهای حوزه خلیج فارس اکنون تعامل نزدیکتری با تهران دارند. آنها به خوبی میدانند که نزدیکی به ایران آنها را در معرض خطر قرار میدهد. در سال ۲۰۱۹، پس از خروج دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا از توافق هستهای که ایالات متحده و سایر قدرتهای بزرگ با ایران بر سر آن توافق کرده بودند، تهران آنچه بیثباتی در سراسر خلیج فارس خوانده میشود را گسترش داد، به کشتیها در نزدیکی بنادر امارات حمله کرد و برای اولین بار حملات دقیقی را علیه تاسیسات نفتی عربستان انجام داد. پس از امضای توافقنامه ابراهیم، تهران به صراحت به بحرین و امارات هشدار داد که حضور نظامی اسرائیل در خلیج فارس خط قرمزی برای ایران خواهد بود.
خیلی پیش از حمله حماس در ۷ اکتبر، کشورهای عربی به طور کلی تصمیم گرفته بودند که بهترین راه برای کاهش خطر ایرانی که به طور فزاینده تهاجمیتر میشود، تلاش برای قرابت است، نه تلافی. امارات و عربستان سعودی روابط دیپلماتیک خود را با ایران به ترتیب در سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۳ احیا کردند.
از ۷ اکتبر، این کشورها همراه با بحرین و عمان، پیامها و هشدارهایی را بین ایران و (رژیم) اسرائیل مخابره کرده و برای مدیریت تنشها پیشنهادهایی را برای خروج از این پیچ دشوار، ارائه کردهاند. دو روز پس از حمله ایران در ۱۳ آوریل، وزیر امور خارجه مصر با همتایان ایرانی و اسرائیلی خود به منظور مهار تشدید درگیری بهصورت تلفنی تماس گرفت.
منافع آیندهدر ماههای آینده، کشورهای عربی احتمالا تلاش خواهند کرد تا این اقدام متعادلکننده را حفظ کنند و همه طرفها را به خویشتنداری دعوت کنند و از اقدامات تهاجمی بیشتر اسرائیل فاصله بگیرند. اگر تشدید تنش بین ایران و (رژیم) اسرائیل ادامه یابد، آنها احتمالا حتی بیشتر از اکنون تمایلی به حمایت از عملیات اسرائیل نخواهند داشت. هزینههای داخلی آنها برای حمایت آشکار از اسرائیل احتمالا با گذشت زمان افزایش خواهد یافت، بهویژه اگر نیروهای اسرائیلی به سمت رفح حرکت کنند. بسیاری از کشورهای عربی نگرانیهای اسرائیل در مورد فعالیتهای منطقهای ایران، بهویژه حمایت تهران از شبهنظامیان غیردولتی را دارند.
اما کشورهای عربی خلیج فارس، به وضوح محاسبه کردهاند که باز کردن باب گفتوگوهای مستقیم دیپلماتیک، اعمال فشار با انگیزههای اقتصادی، و انجام دیپلماسی پشتیبان با تهران امنترین راهها برای حفاظت از منافع آنها و جلوگیری از سرریز درگیری است. به هر میزان که درگیری ایران و اسرائیل تشدید شود، کشورهای عربی احتمالا از این اشکال تعامل عقبنشینی نخواهند کرد. تلاشهای آنها برای عادیسازی روابط با ایران از زمان آغاز جنگ غزه سرعت گرفته است، در حالی که تلاشها برای عادیسازی روابط آنها با اسرائیل متوقف شده است.
در تلاش برای ترغیب اسرائیل به تفکر فراتر از جنگ غزه، عربستان سعودی همچنان چشمانداز عادیسازی را مشروط به مشارکت در یک فرآیند سیاسی با هدف ایجاد کشور فلسطینی خواهد کرد. با این حال، (رژیم) اسرائیل این درخواستهای عربستان را نادیده گرفته است، شاید به دلیل اطمینان بیش از حد که پس از پایان جنگ در غزه، روند عادیسازی میتواند از همان جا که متوقف شده بود ادامه یابد. عادیسازی بیشتر اعراب و اسرائیل در این شرایط بعید است. کشورهای عربی به همکاری با واشنگتن در زمینه دفاع موشکی ادامه خواهند داد، اما این همکاری مستلزم هماهنگی مستقیم با (رژیم) اسرائیل نیست.
همچنین به این زودیها به سطح یک اتحاد رسمی دفاعی نزدیک نخواهد شد. این امر مستلزم همسویی بهتر سیستمهای دفاعی کشورهای عربی و همچنین اعتماد بیشتر است، که هر دوی این موارد در خاورمیانه وجود ندارد و ایجاد آن زمانبر است. کشورهای عربی، بهویژه دولتهای عرب خلیج فارس، از تلاشهای اسرائیل برای تنزل دادن تواناییهای نیابتی ایران استقبال خواهند کرد.
اما آنها به احتمال زیاد با هرگونه حمله مستقیم به ایران که میتواند چشمانداز اقتصادی شکننده منطقه را بیثبات کند مخالفت خواهند کرد. با وجود اینکه کشورهای عربی علاقهمند به حفظ روابط دفاعی نزدیک با واشنگتن هستند، آنها نمیخواهند به بلوکی بپیوندند که آشکارا علیه ایران و حامیان جهانی آن مانند روسیه عمل میکند.
آنها ترجیح میدهند روابط چندمنطقهای و جهانی را متعادل کنند، نه اینکه پلها را پشت سر خود خراب کنند. با وجود این محدودیتها، کشورهای عربی میتوانند نقش مهمی در جلوگیری از تشدید بیشتر تنش بین ایران و (رژیم) اسرائیل ایفا کنند. تقویت خطوط ارتباطی بین دو طرف - و ایجاد خطوط گرم برای مدیریت بحران - بیش از هر زمان دیگری حیاتی است.
دقیقا به این دلیل که تعدادی از کشورهای عربی روابط خود را با ایران و اسرائیل تقویت کردهاند، آنها میتوانند از این روابط برای تشویق به خویشتنداری و کمک به انتقال پیامها بین دو طرف استفاده کنند و در صورت شروع درگیریها برای جلوگیری از درگیری یا کاهش آسیب تلاش کنند. در درازمدت، برای ایجاد ثبات در منطقه، کشورهای خاورمیانه باید پلتفرم خود را برای گفتوگوی منظم ایجاد کنند. حملات اخیر که ایران و (رژیم) اسرائیل را در آستانه جنگ قرار داد، نشان میدهد که تا چه میزان نیاز به چنین گفتوگویی ضروری شده است. اما جهان باید انتظارات خود را برای همکاری نزدیکتر بین کشورهای عربی و اسرائیل کاهش دهد.
همکاری کاملا فنی که کشورهای عربی و اسرائیل اخیرا در زمینههای مورد علاقه مشترک از جمله انرژی و تغییرات آب و هوا داشتهاند، احتمالا ادامه خواهد داشت. با این حال، گردهماییهای منطقهای پرمخاطب که آشکارا تعامل سیاسی کشورهای عربی با اسرائیل را تبلیغ میکنند، در کار نیست مگر اینکه اسرائیل به جنگ خود علیه غزه پایان دهد. تا آن زمان، تلاش کشورهای عربی برای حفظ روابط اقتصادی با اسرائیل نیز محدود خواهد بود. یک استراتژی کوتاهمدت واقع بینانهتر، حمایت از توانایی آنها برای میانجیگری و جلوگیری از درگیریهای آینده بین ایران و (رژیم) اسرائیل را در اولویت قرار خواهد داد.